ظرافت و زيبائي عمل ممكن است نزد افكار و انديشههاي جوامع مختلف بشري متفاوت باشد. ممكن است شکل انجام عملي در جامعهاي زيبا و پسنديده باشد ولي در جامعۀ ديگر منفور و مذموم. علّت اين اختلاف آن است كه فطرت بشر از ابتدا تا انتها بر يك منوال آفريده شده است و غرض از حيات نيز يك چيز بيشتر نيست و آن عبادت و معرفت معبود، و زيبائي در غرض حيات لحاظ شده و در اصل آن بين جوامع مختلف، اختلافي نيست اما در مصاديق آن به لحاظ آموزههاي جنبي جامعه اختلافاتي حاصل ميشود كه اين اختلافات گاهي به حسب اختلاف اقوام، امتها، ملّتها، اديان و مذاهب و حتّي ممكن است در جوامع كوچكتري مثل شهرها و روستاها نيز بروز كند. بنابراين ممكن است بعضي از آداب و رسوم در جامعهاي پسنديده باشد در حالي كه در جامعۀ ديگر جزء اعمال شنيع و مذموم باشد مثلاً آداب برخورد و ملاقات در اسلام به گفتن سلام و تحيه است در حالي كه در جوامع اروپائي، به برداشتن كلاه و در جوامع شرقي مثل چين و ژاپن به بالا گرفتن لباس، سجده كردن و نشستن به صورت نيمخيز و... ميباشد.
نکتهاي که در پايان اين مقدمه لازم است بيان شود آن است که، ادب با اخلاق متفاوت است، زيرا «اخلاق از خلق به ملکه نفساني گفته ميشود که از آن کارها به سهولت و آساني صادر گردد و با تکرار تمرين و ممارست و مداومت اين ويژگي در نفس ملکه شود»[7] بنابراين اخلاق از ملکات راسخه در روح است و در حقيقت، صفتي از اوصاف روح انسان است، در حالي که ادب مربوط به اعضا و جوارح آدمي، و صفت اعمالي است که از اعضا و جوارح انسان مثل، چشم و گوش و دست و پا نشأت ميگيرد. براين اساس ادب، هيئت زيباي انجام اعمال است که همگي ناشي از اخلاق راسخه در روح آدمي است. از اين رو ميتوان نتيجه گرفت که، رابطۀ بين ادب و اخلاق، رابطۀ علي و معلولي است و ادب معلول اخلاق است.
نظرات شما عزیزان: